پاییز همدم جانهای خسته است؛ جشنوارۀ رنگها و آواز برگهاست؛ صندوق
خاطرات تلخ و شیرین ماست؛ از کودکی تا آخرین پاییز عمر. پاییز فصل عشقهای
زمینخورده است. ما خستهایم؛ همچون برگهای زرد و خشک که شاخۀ امید را رها میکنند
و یکیک بر زمین نامرادی میریزند. پاییز صدای قدمهای ما در برهوت تنهایی است.
از من نپرس که چند بهار از عمر تو میگذرد؛ بگو چند پاییز را تنها و
سردرگریبان در کوچههای سرد و خلوت قدم زدی.
بپرس چند بار در کوچهباغهای رنگین پاییزی گم شدهای.
بگو خوشتر از بازی با برگهای زرد و نارنجی، خاطرهای در سینه داری.
پاییز خستگی زمان از هیاهوی بیمغز زمین است.
نه پاییز که تابستان آرزوهای مرا به کویر ناکامی تبعید کرد.
برچسبها: پاییزجشنوارۀ رنگها و آواز برگهاست
تاريخ : جمعه 30 آبان 1399
| 11:48 | نویسنده : نبی رحیم زاده |