tml> کاربر گرامی ســلام : برای شادی روح برادران جوانم(نعمت و مسعود رحیـــم زاده)وخواهر جوان سفر کرده ام سمیه رحیم زاده صلواتی عنایت بفرماtext describing the image دو سال دلتنگی

نعمت جان ! باز23 مرداد آمد وقصه ی تلخ رفتن تو را بیشتر از همیشه به یاد آورد .از آن روز تلخی

که  ناباورانه سفر بی باز گشت تو و درام آه واشک من با تمامی ناملایمات ومنکسرات روزگار تلخ

با تقدیری ناگوار برساحل اقیانوس حزن واندوه رقم خورد ودعای سابحان بر درگاه صاحبقران وارد

 وواسط ومقبول نگردید؛ دوسال می گذرد دوسال است که چشمانم همه جا تو را جستجو می کنند.

دوسال است که بغض ها ی  نبودن وندیدنت گلویم را میگیرند و می فشارند بدان سان که گاهی دنیا

با تمام وسعتش برایم تنگ گشته نفسه هایم در سینه حبس  ونای بالا آمدن ندارند.

دو سال نه شاید دو قرن؛


دو سال است دنیا را دنبال تو می گردم . با وجود اینکه می دانم سفرت بی بازگشت است اما دلم

بی قراروجود نازنینت وچشمانم در انتظاردیدن دوباره ات وگوشهایم شنیدن طنین صدای دلنوازت را

   به انتظار نشسته اند .

دو سال از نبودنت می گذرد و من هنوز باور ندارم رفتنت را نبودنت را .

در تمام این دو سال دلتنگی در همه احوال دلم  بهانه ات را میگیرد.گرچه میدانم که رفتنت ابدی است

ولی هیچ کس وهیچ چیز را یارای قانع کردن دل بی قرارم نیست!

در این دوسالی که تو نابهنگام رفته ای دل ساز خود را میزند و کار خود را میکند هر روز بیشتر

از دیروز  تورا می خواند وهوای دیدن روی ماهت می نماید.نمیدانم چه کنم ؟چگونه از بار

این بغض کم کنم؟

چه کنم که جایت اینقدر در لحظه هایم خالی است؟ در جمع من و این بغض بیقرار جای تو خالیست

قرار بر این بود که بر گردی نه اینکه بی خبر آوای رفتن سردهی.مردادعجیب بوی جدایی میدهد بوی

 غربت و تنهایی تمام روزهایش را در بر گرفته و من با هر نفس عمیق ؛بوی بغض فرو خورده

آسمان را حس میکنم.

 


موضوعات مرتبط: دل نوشتـــــه های منمناسبتهـــــــــــــا
برچسب‌ها: نعمت جاندوسال دلتنگی

تاريخ : سه شنبه 21 مرداد 1393 | 21:11 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

دفتر عمرم را ورق می زنم بی حضور تو  که اینک به زیور
 
حسرت آراسته شده  حالا که نیستی و برای همیشه رخت
 
سفری زود ونابهنگام را بر تن نموده ای  باید خاطرات
 
زیبایت را مرور ودر خیال حضورت را احساس کنم
 
حالا که نیستی بگذار دلم با خاطرات زلال تو آرام بگیرد 
 
حالا که نیستی بگذار چشمان بارانی ام ببارند
 

وقاب عکس زیبایت را شستو دهند

تا شاید حرعه ای باشند برای خاموشی

شعله های آتش درونم که

در فراق تو اینک زبانه می کشند.


موضوعات مرتبط: دل نوشتـــــه های مننگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)
برچسب‌ها: بی تو

تاريخ : جمعه 3 مرداد 1393 | 20:13 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.