tml> کاربر گرامی ســلام : برای شادی روح برادران جوانم(نعمت و مسعود رحیـــم زاده)وخواهر جوان سفر کرده ام سمیه رحیم زاده صلواتی عنایت بفرماtext describing the image ماه مهر بی تو مهری ندارد

چون که گل بگذشت و گلشن شد خراب                  "بوی گل را ز که جویم از گلاب


سمیه جان خواهرم امروز هنگامی جای خالی تو را حس می کنم که اولین روز بهار شکفتن گلهای تعلیم و

تربیت است .روزی که دستان پر مهر باغبان گلها ،گونه ها را نوازش می کند و گلهای نو شکوفته تو از

ترنم و ترحم نوازش محروم .امروز در حالی جای نگاه نافذت در واپسین لحظه های شادیم حس می کنم که

اشک حسرت دیدار بر گونه هایم غلطان است کاش هیچوقت لحظه های با تو بودن را بیاد نیارم که گویی

کوهی از اندوه برشانه هایم سنگینی می کند امروز روز شکفتن غنچه هاست بوی کاغذ بوی مداد بوی

میزهای کهنه و نو در فضای شهر پیچیده است اما افسوس من بوی ترا در گلاب می جویم

امروز دانش آموزانتدر انتظار تو نشسته اند تا معلم شیرین زبان درس انگلیسیشان همچون سالهای قبل با

لبانی خندان ودلی سرشار از محبت ومهر به بچه ها در کلاس حاضر شود

امروز کلاس درس زبان انتظار قدمهای تورا می کشد

ماه مهر آمده اما ماه من بی تو مهری ندارد


موضوعات مرتبط: روایات وداستـــــــان هانگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)مناسبتهـــــــــــــا
برچسب‌ها: ماه مهر بی تو مهری ندارد

تاريخ : دو شنبه 15 مهر 1398 | 13:3 | نویسنده : نبی رحیم زاده |
مرداد که از راه می رسد غم سنگینی تمام وجودم را فرا می گیرد.چقدر از مرداد متنفرم ماه شوم


ونحسی که با آمدنش عزیزانم را از من گرفت.کاش می توانستم مرداد را از سال حذف کنم


خواهرم تاج سرم گرچه کوچکترین خواهر بودی اما چه زیبا  با سن وسال کمت در نقش بزرکتر


 و مادر ظاهر شدی.خواهرم هنوز نجوای شیرینت در گوشی  را  که گفتی اینک در حرم مطهر


ثامن الحجج نایب  الزیاره ام وگوشی را به طرف حرم گرفته ام هر حاجت ودعایی داری ذکر کن 


در گوشم طنین انداز است خواهرم آن شب از تو پرسیدم که کی برمی گردین؟ جواب دادی فردا


حرکت میکنیم وپس فردا اگر خدا  بخواهد در خانه ایم.


اما پس فردا همان روز نحس یکشنبه 22 مرداد 96 نیامدی؟ چرا ؟ مگر تو به مشهد برای دیدار


امام رضا  نرفته بودی ؟ مگر نمی گویند که امام رضا ضامن آهو شده است؟ پس چرا


تو برنگشتی؟شاید بگویی خدا  نخواست.
 


اما من از خدا یک سوال دارم خــــــــــدا ! وقتی دلت برای کسی تنگ می شود چه حالی


می شوی؟؟خـــــــدا  ! بی نهایت دلتنگم دل تنگ خواهرتقویمی کوچک اما بسیار بزرگم.


خواهــــــــرم !! بعد از دوسال هنوز دلت برای بهار ومحمد مهدی تنگ نشده است؟تو که


حتی یک لحظه هم از آنها غافل نبودی ودر ساعات مدرسه ات مدام تلفنی با آنها صحبت


میکردی!خواهرم اصلا میدانی که بر بهار ومحمد مهدی ات چه گذشته وچه میگذرد؟اصلا چطور


دلت آمد دست های  کوچک محمد مهدی وبهار را رها کنی؟ خواهرم محمد مهدی هنوز 


چشمهایش به در دوخته شده که بر می  گردی ؛دست های یخ زده اش بهانه دستهای گرم  تورا


می گیرد.غم سنگین نبودنت ؛نداشتت  وجود نحیف وکودکانه محمد مهدی  را فرا گرفته


طوریکه ازدور هم در چهره معصومش فریاد میزندگرچه سعی میکند


که این غم  را نهان دارداما  بغضهای نهفته در وجودش  شادابی را از او سلب نموده دیگر


محمد مهدی آن پسر شاداب بازیگوش پرتحرک نیست.خواهرم ، اینک دو سال  از روز نحسی که  


خبرسفر بی بازگشتت را به من دادند میگذرد ، ما مانده ایم با دلتنگی ها وبی قراری های از


دست دادنت ؛زمان  هم در مقابل غم واندوه نبودنت کم آورده است.کاش نمیرفتی 


،که رفتنت بازگشتی نداشت و چه ناباورانه است در سوگ نشستن ما و چه سخت است


برایم گفتن از مرگِ تویی که هنوز باور ندارم دیگر نیستی ، میدانی که رنج  را آشفته در


لبخند پنهان میکنم تا هم نشینان من غمگین نگردند خواهرم ! هیچگاه نمیخواهم


نبودت را باور کنم  هنوز هم با یاد تو به خواب می روم و به امید در خواب دیدنت،


تا بلکه بتوانم از لحظه های دلتنگی گذر کنم ، خاطراتت همیشه از گوشه و کنار ذهنم


عبور می کندو دلم را تنگ تر ...نمی توانم  باور کنم هنوز برای همیشه رفتنت را...


باور دارم مرگ پایان نیست که تولدی دوباره است و جایت پیش خدا خوب است ،


میدانم تو هستی و ومارا می بینی و همیشه با تو می گویم از همه روزهای دلـ تنگی ام ...


گفتن از خاطرات تلخ ِ روز نحسی که دو سال پیش با رفتنت رقم خورد جانسوز است و سخت ،و


 اشـک امـان نمی دهد، همه واژه هایم خیس شده اند کاش می توانستم بگویم برایت


از غمی که با گذشت دو سال هر روز بر روی قلبم سنگین تر می شود ،
 


موضوعات مرتبط: دل نوشتـــــه های مننگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)مناسبتهـــــــــــــا
برچسب‌ها: دومین سال نبودن سمیه

تاريخ : جمعه 18 مرداد 1398 | 18:58 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

 

بیداد رفت لاله بر باد رفته را

یا رب خزان چه بود بهار شکفته را

هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید

نو کرد داغ ماتم یاران رفته را

استاد شهریار


موضوعات مرتبط: نکتــــــــه ها وپنــــــــــــدهاروایات وداستـــــــان هانگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)
برچسب‌ها: بیداد رفت

تاريخ : سه شنبه 18 تير 1398 | 21:13 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

خویشکه گه م سلام برا گه م سلام
ئرا چه ئمسال سه ر نیاینه لام؟

بی ئیوه عیدم عزاو پژاره س
دلم هم پرخیون هم تیکه پاره س

خویشکه طفلاند ویلان و ویله ن
بی دالگ دلسوزو بی یاروخیله ن

دلداری کوره د یاگه ردیوته د بم؟
بی فریادرسم ته بیوش چه بکم؟

خه م بی برای یاگه ر ته بخوه م؟
عقده یل دلم لای کی وا بکه م؟

چاره چفته گی یتیم و یه سیر
له روژان جوربارو،وشه وان دلگیر

 

 

بیستیون برمی بشکیه ی سیونی
وه بی که س رشیا سمیه خیونی

ژیره دبوگه وبان کیوی طاق وه سان
را کوشتی زائر ه شاه خراسان؟

خویشکه باد ته چیو دوام بارم؟
هم بی دلسوزو هم بی خم خوارم

قیل و خه رگاو گه رم وه سرا
شاید سو مه یه بایدن له ده را

دیونمدوه خاو روحد خه م باره
حوال پرسمید سوو ئیواره

دلم وه روژ په ین شه مه خوشه
سنگ مزارت که م ئاوه ره شه

خوشک و براگه م روحدان شادو
مالدان له ناو بهیشت آبادو

بیت اله نوریان(ایلیا)    


موضوعات مرتبط: نکتــــــــه ها وپنــــــــــــدهاروایات وداستـــــــان هانگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)
برچسب‌ها: خویشک و برا

تاريخ : دو شنبه 30 ارديبهشت 1398 | 11:28 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

دلـم گرفتـه  ای قلم ، امشب به من یاری بده
بشکن سکـوت تلخ را، تـا صبح دلداری بده

هرشب نشستم تاسحر، با غصه میبارم ولی

بر چشمهای خسته ام، یکخواب اجباری بده

دلخسته ترازخسته ام ،ازاین همه زخم زبان
امشب بیـا و مـرهمی، بر دردِ تکـراری بده

رفت و نرفت از یاد من ،لبخند زیبایش ولی
راه گریزی را نشان ،از ایـن خـود آزاری بده

در خواب من می آید و، بس دلربایی میکند
رحمی کن وبیداریم ، فرصت به دیداری بده

 

سهم من ازاین زندگی،غیرغم و حسرت نبود
پس تکیه گاهی محکم از، یار وفا داری بده

دلخسته از نـامردمی ، سنگ صبور غصه ام

ای روزگــارم مرد باش ، تغییر رفتـــاری بده


موضوعات مرتبط: نکتــــــــه ها وپنــــــــــــدهاروایات وداستـــــــان هانگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)
برچسب‌ها: دلم گرفته ای قلم

تاريخ : جمعه 30 فروردين 1398 | 16:17 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

رفتی
مثل برق که از خانه
به چشم‌های خدا وصل کرده‌ام سُرمم را
می‌خواهم از این تخت
که مثل قبر بغلم کند تخت
دلتنگی‌ام تنگ‌تر از تُنگ‌های آب
تا پخش شود از قاب‌ عکس‌هایت
سکوت با روایت تصویر
کاش جاسازی‌اش می‌کردم
خانه را در تابوت نبودنت
نشسته‌ام در نبودنت
تلفن می‌کنم به  شماره ات
و کسی آن‌ور خط نیست
بعد از تو سال‌هاست
از خودم رفته‌ام...


موضوعات مرتبط: نکتــــــــه ها وپنــــــــــــدهانگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)

تاريخ : سه شنبه 21 اسفند 1397 | 19:3 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

در


ورق پاره های قلبم

 
از شمامی نویسم ازخودم از احساس پوچی که

هر لحظه مرا تا نبودن ها می برد


هوای حوصله ام ابری


است چشم دلم بارانی

 

و اشکم برای گریستن

 

یاد تان  آتشی زده بر دلم

 

که تااستخوان ها  می سوزاند ومیشکند

 

یادتان تمام وجودم را به یغما برده است

 

مگر می شود دوجوان را دوگل زیبا را در زیر خروارها خاک

 

مجسم کرد


موضوعات مرتبط: دل نوشتـــــه های منروایات وداستـــــــان هانگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)مناسبتهـــــــــــــا
برچسب‌ها: به یاد نعمت وسمیه

تاريخ : یک شنبه 4 آذر 1397 | 11:26 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

سمیـــــــــه جان خواهـــرم
عزیز معراج رفته!
اولین سالگرد آسمانی شدنت مبارک!
یک سال از غروب ناباورانه ات گذشت
یک سال از پرواز آسمانیت گذشت
یک سال که برای ما یک قرن تمام شد
یک سال که بایادت تلخ ومات ومبهوت به پایان رسید.
اما غم فراقت همچنان باقیست وجایت تا ابد بین ما خالیست.
آه خواهرم سمیه جانم!
یک سال است که دلتنگی هایمان را در کنار مزارت سپری میکنیم ودر نهایت ناباوری باورمان شده که دیگر نمی آیی ودیگر نباید منتظرت باشیم.
سمیه جان خواهر مهربانم!
بی نهایت دلم برایت تنگ شده.
آخه مگه میشه آدم دلش از دوری خواهرش تنگ نشه؟
آنهم خواهری که دریایی از مهر ومحبت وصداقت بود.
آخ خواهر خوبم باورم نمیشه یک سال بدون تو گذشت
عزیز دلم هنوزهم طنین صدای دلنشینت در گوشم می پیچد ان روی ماهت در نظرم ویاد مهربانیت در قلبم است
هروز خاطرات شیرینت برایم پر رنگ تر می شود.
خواهرم چطور می توانم آن سیمای زیبایت صدای دلنشینت؛ خلق خوی شیرینت وخاطرات مهربانیت را فراموش کنم؟
حتی زمان هم توان زدودن عشق ویاد تورادر قلب وروحم نخواهد داشت.
میگویند فراموشی هنر است...
امامن بی هنر ترین انسان روی زمینم.

سمیه جان خواهر نازنینم!

ازآن روزکه دست بی رحم اجل درعنفوان جوانی درحالی که آرزوهای زیادی برای محمد وبهار داشتی وجود پرمهرت را به آغوش کشید
از آن روزی که دست تقدیر تورا از باغ زندگیت جدا کرد ودفتر زندگیت را برای همیشه بست وجز مشتی خاک برای ما نگذاشت آه وبغض وغم مهمان دل هایمان شده وابر دل هایمان در فراق تو مدام در حال باریدن است
دیگر از آن روزهای آبی وآسمانی ما خبری نیست ودیگر رنگ شادی وخنده از ته دل را ندیدیم.
من از این سرنوشت دلگیرم که شمع پر فروز وجودنازنینت را خیلی زود ونابهنگام خاموش نمودوآسمان دل مارا برای همیشه ابری وغمگین کرد.
راستی عزیزم از آسمان چه خبر؟
دلت برای بچه هات تنگ نشده؟
محمد وبهار خیلی دلتنگ تو هستن!
یک سال است که شب وروز چشم بر در دوخته اند ومنتظر آمدنت هستن.
آنها چطور به نبودن توعادت کنن؟؟
آه خواهرم مهربانترین فرشته آسمانی! بچه هایت دلشان آغوش گرم تورا می خواهدآنها به دستان پر مهر تو خیلی محتاجن.

آه عزیز دلم انگار بچه هایت هم کم کم دارن باور میکنن که تو دیگر نمی آیی.
وقتی از بهار می پرسیم مامانت کو؟ با صدای نزار ومعصومانه اش می گوید
رفته خدا....
هنوز تلفظ پیش برایش مشکل است

محمدمهدی هم اشک در چشمانش جاری می شود ومظلومانه از غم بی مادری به کنجی پناه می برد

راستی نمی خواهی از فرزندانت احوالی بپرسی؟

تو که حتی یک لحظه آنها را هم رها نمی کردی

در کلاس درس مدام با تلفن احوالشان را جویا می شدی


موضوعات مرتبط: دل نوشتـــــه های مننگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)مناسبتهـــــــــــــا
برچسب‌ها: یک سال از پرواز آسمانیت گذشت

تاريخ : چهار شنبه 24 مرداد 1397 | 17:52 | نویسنده : نبی رحیم زاده |
بهارم دختر خوشکلم

بی شک قشنگ ترین صدای زندگی تپش قلب  کوچک تو ست

چراکه تو یادگار مهربانترین  وپاک ترین ومعصوم ترین ومظلومترین فرشته آسمانی هستی❤️

اینک در طوفان غضب ناک غم  جانفرسای فراق مادرت  ازنگاه معصومانه وغمناکت سبد سبدسیب می چینیم

وقد کشیدنت را نفس می کشیم وراه رفتنت را در دنیای بی وفای امروزی سر می کشیم

تا که خانم شدنت را در آغوش بکشیم وجانشین  خلف وشایسته مادر جوانمرگ بلکه عزیز ترین مادر ومعلم دنیا شوی



بهــــــــــــــارم

روزی که به دنیا آمدی نمی دانستی که یک سال بعد از تولدت « سالهای سال» آرامش گر دلهای کسانی هستی که با بودن تو دنیا برایشان زیبا تر خواهد بود

عزیزدلم خداوند همیشه حافظ ونگهدار تو باشد

جاده زندگیت همیشه هموار باشد

مزرعه زندگیت سرشارازموفقیت وشادکامی بوده وعمرت طولانی باشد

عمرت افزون وعاقبت وعاقبت بخیری بهره ی زندگیت باد

موضوعات مرتبط: نکتــــــــه ها وپنــــــــــــدهادل نوشتـــــه های مننگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)مناسبتهـــــــــــــا

تاريخ : یک شنبه 3 تير 1397 | 12:12 | نویسنده : نبی رحیم زاده |

دلم برایت تنگ شده !
چقدر دلتنگ حضورت هستم
می خواهم آنقدراشک بریزم
تاغبارغمت ازقلبم تمیز شود
هرلحظه وهرجا میروم حس
نگاهت بامن است

نه ماه بدون توگذشت هنوز باورم نمیشه که نیستی
نه ماه است که طنین صدای گرمت درفضای خانه ما ن نمی پیچد
وناباورانه جای خالیت رانگاه میکنم
وبه آستانه درچشم دوخته ام اما افسوس که
دیگر سعادت دیدارت رانخواهم داشت
اما امروز روزمعلم است وجای توخالی
روزت مبارک معلم مهربانم

                                                                            با قلم: خدیجه رحیم زاده

 


موضوعات مرتبط: دل نوشتـــــه های مننگاه هــــا ونظـــــرها(برگزیده هـــا)مناسبتهـــــــــــــا
برچسب‌ها: سمیه جان روز معلم است وتو نیستی

تاريخ : چهار شنبه 12 ارديبهشت 1397 | 15:13 | نویسنده : نبی رحیم زاده |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.